کاکتوس

ضرب‌های زندگی

يكشنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۵، ۱۲:۵۹ ق.ظ

از هفتۀ دیگر کلاس‌های تابستانی مدرسه شروع می‌شود. و داستان «لبخند انار»ِ هوشنگ مرادکرمانی در ذهنم تکرار می‌شود و تکرار می‌شود. همان داستانی که آقای دباغ-ناظم مدرسه- به جای پنج دقیقه تاخیر به آقای اسماعیلی-یکی از معلم‌ها- گفته بود سه ساعت و بیست و پنج دقیقه تاخیر داشته‌. گفته بود چهل و یک دانش‌آموز دارید که ضرب در پنج می‌شود سه ساعت و بیست و پنج دقیقه.


پی‌نوشت: نویسنده، کتاب «لبخند انار» رو به باباها تقدیم کرده. بابا‌ها میتونن ذوق کنند.

  • ۹۵/۰۴/۲۷
  • فاطمه نظریان

حق‌الناس

زندگی

زندگیِ اسلامی

نظرات  (۱)

چه جالب
حداقل دلتنگی ها به سر میاد
کلاس های تابستون یه حال دیگه ای داره
آدم آزادی بیشتری داره انگار (شاید فارغ بودن از رقابت و نمره همچین حسی میده)
امیدوارم خوش بگذره
پاسخ:
ممنونم. کلاس تابستانی از این جهت که دوره زمانی کوتاه‌تری را مشغول هستم بیشتر دوست دارم. کلا چند دوره کوتاه در سال را به یک دوره طولانی در سال ترجیح دارم. شاید برای اینکه زودتر چیزها تغییر می‌کنند...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی