کاکتوس

آن دردِ بی‌درمان...

جمعه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۶، ۰۸:۱۳ ب.ظ

بعضی وقت‌ها هم معلوم نیست چه درد بی‌درمانی، چه موجود از‌خدا‌بی‌خبری به سراغت می‌آید که با خودت می‌اندازدت سر لج. سحرخیزی را میگذاری کنار و تا میتوانی خودت را تا نزدیک‌های ظهر به‌اکراه می‌خوابانی. با اینکه می‌دانی از آن دسته آدم‌هایی هستی که اگر روزت را دیر شروع کنی اصلا روزی نخواهی داشت. مدت مدیدی است ورزش صبح‌گاهیت ترک نشده و تاثیرات خوبش را بر تمرکز، شادابی، ساختمان استخوانی، دستگاه تنفسی و گوارشیت دیده‌ای. اما یک روز صبح مثل امروز با خودت لج میکنی و ورزش نمیکنی؛ به خاطر همان دردی که نمی‌دانی از کجا بر روح و روانت نازل شده. یا اینکه یک شب مثل دیشب با خودت لج میکنی و مسواک نمی‌زنی. یک روز مثل امروز با خودت لج میکنی و تصمیم می‌گیری حداقل هشت لیوان آب نخوری. وقتت را به بطالت بگذرانی. غذا خوب نخوری. دست به هیچ کاری نزنی. آنقدر دست به کاری نزنی که دیگر نتوانی کاری کنی. خلاصه، تا میتوانی با خودت بد می‌شوی.
نمیدانم چه موجودی است که هر از گاهی خودش را به وجودت گره می‌زند و تبدیلت میکند به یک آدم خیر‌نخواه نسبت به خودت. یک آدم لج‌باز با خودت. آدمی که یک روز، دو روز گند می‌زند به خودش و زندگیش، بعد دوباره یادش می‌افتد باید خودش را دوست بدارد. حواسش به خودش باشد. نباید با خودش لج کند. باید ورزشش را ادامه بدهد. غذا خوب بخورد. آب زیاد بخورد. کتاب بخواند. کارهای عقب‌افتاده‌اش را انجام بدهد. باید زود خوب شود. باید آن موجود عجیب و غریب، آن درد از ناکجا‌آباد(شاید هم ناکجاناآباد) نازل‌شده که وصله ناجور است را با هر بدبختی‌ای از خودش دور کند.

 

 

  • ۹۶/۰۵/۱۳
  • فاطمه نظریان

نظرات  (۲)

پست خوبی بودوتمامادوستش داشتم...
پاسخ:
متشکر.

چقدر خوب که این «درد بی‌درمان» بعد از یکی دو روز دست از سرتان برمی‌دارد. برای من معمولاً کمتر از ماه نمی‌شود!

پاسخ:
اول اینکه، خب کمی زود به زود این یکی، دو روزها به سراغم می‌آیند.
و دوم اینکه، چاره‌ای ندارم جز اینکه با هر بدبختی‌ای کم‌تر از دو، سه روز این درد را از خودم دور کنم. مجبورم. مثلا کاری را باید تحویل دهم، مسئول کار کارش را می‌خواهد و درد من برایش جواب نمی‌شود. با درد ماندن هم برای من نان و آب نمی‌شود. این است که باید با هر بدبختی‌ای سرپا شوم دوباره. سرپا که چه عرض کنم، خودم را بزنم به آن راه...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی