تفریح آماده است.
چیزهایی که برای ساختن یک تفریحِ لذتبخش لازم داریم:
1.یک صوت زبان غیر فارسی که خودتون هم متوجهش بشید؛ فرانسه، انگلیسی، ایتالیایی، عربی،...
2.هندزفری
3.یک بچۀ حدودا دو ساله که علاقۀ زیادی به صوتهای عجیب و غریب دارد. بیش فعالی ندارد و حوصله دارد یک جا بنشیند و صوتی را گوش کند.
براتون توضیح خواهم داد که چطور این تفریح لذتبخش بر من ظاهر شد. وقتی دارید خیلی جدی روی listening زبانتان کار میکنید بچهای که وصفش رفت میآید کنارتان و یکی از گوشیهای هندزفری را از گوشتان در میآورد و در گوش خودش میگذارد. بچۀ مذکور شروع میکند به تکرار کردن چیزهایی که میشنود. حالا تفریح آماده است. وقتی شنیدههایش را با ژست خاصی بیان میکند غیر ممکن است شما از خنده ریسه نرفته و قربان صدقهش نروید. و حالا اگر با تلاش بسیار در صدد معادلسازی کلماتی که میشنود با کلماتی که بلد است برآید نوع لذتتان تغییر میکند. اما خب من حالت غیر معادلسازی را ترجیح میدم و کیفش بیشتر است.
پینوشت: مامان معمولا در طول روز بادام میشکند و مغزش را در آب میگذارد که خیس بخورد و شب برایمان میآورد که پوستش را بکنیم و بخوریم. بعد از خوردن مغزها، پوستهای بادام خودم را ریختهام داخل ظرف پوستهای بادام محمدصادق و میگم «خاله داری آشغالهای خودتو میبری، برای خاله رو هم ببر». لب و لوچهاش را آویزان کرده و غرغر و قهر که «آشالای خودمه». هیچی دیگه نشستم آشغالهای خودم رو از آشغالهای او جدا کردم. و در حین جدا سازی آشغالها حس مالکیت خاصی نسبت به آشغالهام بهم سرایت کرده بود تا جایی که به کوچکترین پوست بادام هم حساس شده بودم. دیگه مارکس خیلی خوششانس بوده که با محمد صادقِ ما و خالش همدوره نشده.