کاکتوس

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دستانش» ثبت شده است

دستکش‌های صورتی

سه شنبه, ۲ آذر ۱۳۹۵، ۱۰:۰۶ ق.ظ

اگر رنگ‌ها رو تو دنیامون جنسیتی نکرده بودیم؛ وقتی دست‌های قرمز و سرمازده‌اش را می‌دیدیم؛ دستکش‌های صورتیمونو راحت‌تر می‌تونستیم تقسیم کنیم. تو داشتن دستکش‌های صورتیمونم راحت‌تر میشد شریک بشن.

گشاد شدن دستکش‌های صورتی هم برامون مهم نبود حتی...

  • فاطمه نظریان

دستانشان...

سه شنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۵، ۱۰:۵۵ ب.ظ

امروز سر کلاس زبان خسته شده بودم و حوصلۀ گوش دادن نداشتم. شروع کرده بودم دست‌های بچه‌ها را یک به یک نگاه کردن. دست‌هایی با ناخن‌های مرتب و سوهان کشیده شده. پوست‌های صاف و سالم. انگشت‌های ظریف و نازک. دست‌های غیر‌مامان‌های کلاس بود، این دست‌ها. اما دست‌های مامان‌های کلاس... ناخن‌های کوتاه یا نا‌مرتب و شکسته شده. پوست‌های خراش‌بر‌داشته یا بریده‌شده. انگشت‌های تپل‌تر و قوی‌تر...

دکترای فلسفۀ کلاس هم شبیه به زنِ بی‌سوادِ روستاها‌ی نا‌کجا آباد بود وقتی دستانش را می‌دیدم. مامان است دیگر... دست‌های مامان‌ها را می‌شود فهمید. شبیه هم هستند معمولا.  


  • فاطمه نظریان