کاکتوس

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شبیه شدن» ثبت شده است

گنجشک‌ آبیِ دل‌

جمعه, ۱۴ آبان ۱۳۹۵، ۰۹:۳۳ ب.ظ

دست برد بالاترین قفسه کتاب‌های کتابفروشی و دیوان ملک‌الشعرای بهار رو کشید بیرون. بازش کرد و همینطور که داشت یکی از شعر‌هاشو میخوند گفت: «نظرت دربارۀ ملک‌الشعرای بهار چیه؟ براش بهار بخرم؟» چهرمو کردم تو هم و با لحنی که، آخه بهار؟! چرا بهار؟! گفتم: «نع!» سرش رو آوورد بالا و نگام کرد. « اصلا تا حالا چیزی ازش خوندی؟ خیلی خوبه!»

بهش زل زدم و به تمام رمان‌هایی فکر کردم که برام خریده بود و ازشون دور بودم و نیمه رهاشون کرده بودم. به تمام کتاب‌هایی فکر کردم که براش خریده بودم و ازشون دور بود و نیمه رهاشون نکرده بود. به تمام آهنگ‌هایی فکر کردم که به‌ش داده بودم و باهاشون خیلی نزدیک نبود. به تمام آهنگ‌هایی فکر کردم که به‌م داده بود و باهاشون زیاد نزدیک نبودم. به فیلم‌هایی فکر کردم که دوست داشت و دیدیم. به فیلم‌هایی فکر کردم که دوست داشتم و دیدیم. به لباس‌هایی که دوست داشتم و به لباس‌هایی که دوست داشت. به جاهایی که دوست داشتم و به جاهایی که دوست داشت. حتی به گنجشکِ سفالیِ آبی‌ای که تو دستم محکم گرفته بودم و گفته بود: «فقط همینو بخرم؟! این که خیلی کمه!» و من گفته بودم: «آره! همین! خیلی کمه، اما خب خیلی دوستش دارم»  

فاصلۀ کتاب‌ها و شعر‌ها و فیلم‌ها و موسیقی‌ها و لباس‌ها و مکان‌های دوست‌داشتنیمون کم نبود اما بازم یک گنجشک آبیِ کوچولو توی دستم گذاشته بود که محکم گرفته بودمش تا مبادا جون بگیره و پر بزنه و بره. جون بگیره و پر بزنه و بره و اونوقت فاصلۀ کتاب‌ها و شعرها و فیلم‌ها و موسیقی‌ها و لباس‌ها و مکان‌های دوست داشتنیمون هم جون بگیره...


پی‎نوشت: نامۀ 34امِ «چهل نامه کوتاه به همسرم»ِ نادر ابراهیمی.
  • فاطمه نظریان