کاکتوس

شهروندی

پنجشنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۵، ۰۷:۱۵ ق.ظ

1-مامان بطریِ شیشه‌ایم رو آب یخ کرد و گذاشتم تو کیفم. سر ظهر بود که از خونه زدم بیرون. گرم بود. سوار تاکسی شدم. صندلیِ جلو. دلم می‌خواست بطریِ یخی که میدونستم الان از گرما قطره‌های آب دورش رو گرفتن در بیارم و در آن گرمای اذیت‌کننده با خوردنش کمی آروم بگیرم. اما نگاه کردن به راننده‌ای که در آفتاب منتظر مسافر ایستاده بود و مطمئنا بیشتر از من گرما بهش یورش برده بود، دلم رو می‌لرزوند. «اگر دلش بخواهد بطریِ من در دستان او باشد؟!» دستان خالیِ او دستانم را تا مقصد منتظر گذاشت.

تمام مسیر به حرف صاد فکر می‌کردم. چهار سال پیش از چیزی به اسم «غذای محسود» حرف زده بود. غذایی که کسی به آن حسد کرده. غذایی که کسی دلش می‌خواسته آن را داشته باشد و نتوانسته، به هر دلیلی. تمام مسیر به این فکر می‌کردم که آبم محسود نشود. راننده به بودنش در دستان من حسد نورزد. 

خوب میشد هوای دیگران را داشتیم. اصلا هوای خودمان را داشتیم. خوردنی‌هایمان را محسود نمیکردیم و حسد را به دل دیگرانی، حتی با یک لیوان آب یخ در گرمای تابستان، با یک غذای نذری در دستانمان در ملأ عام، با بوی غذاهای جور واجور خانه‌مان، با بستنی‌ها و آب میوه‌های جلوی مغازه‌هایمان،... نمی‌پاشیدیم. 


2-بوی شیرین را دوست ندارم. حالا اگر تابستان باشد و گرما و بویی شیرین، روانی می‌شوم. بوی شیرین در تابستان برایم روانی‌کننده است. دختر کناریم در مترو عطرش را از کیف درآورد و روانی‌ام کرد. بوی عطرش شیرین بود. خیلی شیرین.

زیاد از آلودگی صوتی شنیده‌ایم. اما بو‌ها چه؟ بو‌ها نمی‌توانند آلودگی ایجاد کنند؟ فقط بوی بد دهان و بدن است که آلودگی ایجاد می‌کنند؟ بوهای تند و شیرین عطر‌ها و اسپری‌ها هم روان من را آلوده می‌کنند. اگر قرار است بوی بد بدن‌‌مان کسی را آزار ندهد، راهش این نیست که از عطر‌ها و اسپری‌ها بر روی لباسمان استفاده کنیم. چه بسا بوی بعضی عطر‌ها و اسپری‌ها هم برای بعضی افراد آزار‌دهنده باشد. می‌شود از خوشبو‌کننده‌هایی مثل مام و اسپری بدن و ... استفاده کرد که دیگران هم اذیت نشوند. قرار نیست همه بوی عطر ما را دوست داشته باشند. همیشه هم اینطور نیست که بوی عطر ما وضعیت را نسبت به بوی بد بدن‌مان بهتر کند. بد‌بو نبودن اصلا به معنای خوش‌بو کردنِ سلیقه‌ای نیست.


3-از پله‌های مترو بالا می‌رفتم که دستی را پشتم حس کردم. ترسیدم. برگشتم. یک خانم بود. خندید. «نترس! آقا نیستم! خانمم!». با تعجب نگاهش می‌کردم که این رفتار اذیت‌کننده است. خانم بودن شما تاثیری در ماجرا برای من ندارد. من این رفتار را دوست ندارم.

بعضی رفتار‌ها فارغ از اتجام‌دهندۀ آن، برای افراد می‌توانند آزار‌دهنده باشند. اینکه کسی حق نداشته باشد وارد حریم خصوصی آدم‌ها شود به مرد یا زن بودن آن کس گره نخورده. ممکن است حساسیت یک خانم به یک آقا بیشتر باشد اما یادمان باشد رعایت حریم خصوصی دیگران فارغ از مرد یا زن بودن است. 


پی‌نوشت: چند وقت پیش حسین رفیعی مهمان برنامۀ خندوانه بود. به همراه دخترش. فکر می‌کنم دخترش 10-8 ساله بود. جناب‌خان می‌خواست دخترش را ببوسد. به حسین رفیعی گفت، میتونم دخترت رو ببوسم؟ حسین رفیعی نگفت بله یا خیر. گفت، چرا از من می‌پرسی؟ از خودش بپرس، ببین دوست داره.
حسین رفیعی را دوست داشتم.

نظرات  (۸)

  • خانم الفــــ
  • شماره یک، خیلی ذهنم رو مشغول کرد. گاهی،ما،باعث کار اشتباه و حس اشتباه کسی میشیم.و لا تعاونوا علی الاثم به ذهنم اومد...

    پی نوشت، چه جالب بود.. ادب جناب خان هم قابا توجهه
    پاسخ:
    «غذای محسود» فکر می‌کنم مساله‌ای است که در راوایات بهش پرداخته شده. بزرگانی هم به این مساله توجه داشتند. در قدیم‌ هم خیلی به این مساله توجه می‌کردند. اینکه مثلا وقتی غذایی می‌پختند که بو داره، برای همسایه‌ها هم ببرند، ریشه در همین مساله داره. یا اینکه وقتی اقلام خوردنی می‌خریدند یک جوری نباشه که تو کوچه که میارن همسایه‌ای ببینه و یک وقت وضع مالیش خوب نباشه و دلش بخواد اونم میتونست همچین اقلامی رو تهیه کنه. به قول معروف چشمش دنبال گوشت و مرغ و میوه طرف باشه و اون گوشت و مرغ و میوه بشه بخشی از وجود طرف. یعنی من اینو از مادربزرگم شنیدم. یا حتی شنیدم که محل پخت و طبخ بعضی رستوران‌های قدیمی یک جوری بوده که بو راه نیفته تو خیابون و کسی رد بشه و دلش بخواد.
    در روزگاری که همه در رقابت ند که چیزی داشته باشند که چشم ها رو خیره کنه و ذهن ها رو درگیر ، سخن از محسودیات عطر روزهای خیلی دور رو داره
    خوبه هنوزم ذهنمون درگیر ظرافت هایی در رفتارمون باشه که کمتر توجهی بهش میشه
    در مورد تعرضات شهروندی هم فکر کنم از شمارش خارج باشه مواردی که میتونه ناخودآگاه سبب رنجش اطرافیان باشه
    ایجاد حساسیت شهروندی هم نیاز به آموزش صحیح داره
    منتها تا اون موقع باید ظرفیت تحمل خودمون رو بالا ببریم و به چرایی این عدم حساسیت ها فکر کنیم

    خداروشکر نمردیم یه برنامه خوب ازین صداوسیمای ملی دیدیم :-) 
    پاسخ:
    بله! در پاسخ به خانم الف اتفاقا به همین دور بودن روزگار این مساله اشاره کردم.

    برنامه خندوانه، چیزهای خوب یاد میده! برنامۀ خوبیه! البته شاید استثناً :))
  • خانم الفــــ
  • چقدر دور شدیم از اون فرهنگ... اینستاگرام کلا داره نابود میکنه از اساس!
    پاسخ:
    تا الان که تونستم در برابر اینستاگرام داشتن مقاومت کنم، تا بعدش چه پیش آید...
  • خانم الفــــ
  • ممنون از پاسخ کاملتون
    پاسخ:
    خواهش میکنم.
  • پلڪــــ شیشـہ اے
  • ایول. مورد اوّل خیلی قابل تامل بود. امروز صبح که داشتم توی خیابان پیاده روی می کردم، به اقلام پشت شیشه مغازه ها نگاه می کردم و مدام همین قضیه را توی ذهنم مرور می کردم. بزرگواری می گفتند که فردی از اولیاء خدا رعایت می کردند آن چه می خریدند برای خوراک از آن اقلامی که در دید مشتری پشت شیشه یا همچین چیزی بوده خرید نکنند. پس اسمش "محسود" است. :) 

    وای من کلا کهیر می زنم از عطر شیرین. عده ای هستند که به جای نظافت زورشان را به عطر و ادکلن و اسپری می آورند. 


    حرکت مور مورانه ایست.

    واقعاً نکته جالبی بود صحبت آخر.

     
    پاسخ:
    بله، من هم چنین چیزی رو شنیدم.

    آره، خیلی خوشم اومد از حسین رفیعی که تصمیم‌گیری رو به عهده فرزندش گذاشت. و خب جناب خان هم که...
  • میثم علی زلفی
  • سلام
    خیلی وقت بود تو وبلاگتون اینطوری ننوشته بودید. از این دست نوشته هایتان حیلی خوشم می آید.

    یک نکته درباره ی غذای محسود اشتباه نشود.
    اگر سوال کنیم سیب حرام است یا حلال؟ چه می گوئید؟
    حتما می گوئید حلال.
    حالا اگر بگویم سیب دزدی حلال است یا حرام چه؟
    می گوئید حرام.
    سیب که سیب است و همیشه جزء غذاهای حلال است پس چرا گفتیم حرام. چون حرمت خوردن آن به ذات سیب بر نمی گردد بلکه به عمل بر می گردد چون خوردن مال غصبی حرام است خوردن سیب حرام است نه اینکه خود سیب از غذاهای حرام است.

    عمده ی مردم حرام نمی خورند یعنی همگی سیب و میوه جات و گوشتی را می خورند که خداوند ذات آنها را حلال قرار داده است. اما آن را به روشی تهیه می کنند که حلال نیست مثلا با پول نامشروع و ...
    غذای محسود هم اثرش نه به خاطر غذا بلکه بخاطر بی توجهی ما نسبت به زمان غذا خوردن مکان آن و نحوه ی تهیه آن است.

    البته در نظر اسلام هر عملی که انسان انجام می دهد غذایی است برای روح انسان و لذا نه تنها انسان در غذای محسود باید توجه کند بلکه به تمام اعمالش مثل همین عطری که گفتید توجه کند تا روحش از سموم چنین غذاهایی که بواسطه ی آسیب به دیگری حاصل می شود در امان باشد.
    پاسخ:
    سلام.
    راستش این مدل نوشتن‌ها وقت و حوصله نسبتا خوبی می‌خواهد و من هم کمی بد شدم...

    بله، درست میگید.
    سلام!
    با این حساب، اینستاگرام باعث شده کلی از غذاها محسود باشند!

    پاسخ:
    سلام زهرا
    همونطور که آقای زلفی گفتند اهمیت این موضوع از این حیث هست که حواسمون باشه چی داره قسمتی از وجودمون میشه. تو اینستا خیلی از غذاها رو تو خوردی و عکسش رو گذاشتی. یعنی اصلا اون غذا دیگه وجود نداره که تو بخوای همچین عبارتی رو بهش اطلاق کنی. و همینطور مساله آثاری هم که این غذا در وجود ما میتونه داشته باشه فکر میکنم متفاوت از بحث غذای محسود میشه، چون بعد از اینکه اون غذا بخشی از وجود تو شده(خوردیش) عکسش رو میذاری تو اینستا(البته معمولا). حالا شاید گذاشتن این عکس‌ها تو اینستا از یک جنبه دیگه بشه دربارش حرف زد. نمیدونم...
    البته این نظر من هست. نمیدونم درست هست یا نه؟! دوستان دیگر شاید نظر دیگری داشته باشند.

    +راستی حضور مروارید در آغوشت تبریک :*
    نیلوفر بهم گفت:)

    جالبه! تا حالا کلمهء محسود نشنیده بودم.

    این خانمهایی که آرایش کرده میان توی خیابون، آقایون مجرد و متاهل می بینندشون، دلشون میخواد، دستشون نمیرسه، بعد برمیگردن خونه، پیش خانواده شون... 
    این خانما هم محسود به شمار میان آیا؟؟ :(
    پاسخ:
    نمیدونم راستش؟! اما فکر کنم یک کم فرق داشته باشه این دو تا موضوع. بازم نمیدونم...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی