از روشنیها
1- چند تا از دوستانم هر هفته با یکی از اساتید فلسفه-در گذشته- که ایران نیست و کمی در حوزه کاریاش تغییر ایجاد کرده برای پروژهای جلسه اسکایپی دارند. نمیدانم دقیقا چه زمانی بود که یکی از دوستان درباره اتفاق جالبی که در هر جلسه میفتد برایم گفت. بخشی از زمان جلسات مربوط به چیزی به نام «چکین» است. اما این چکین چیست؟ زمانی از ابتدای جلسه است که به هر شخص اختصاص داده میشود تا مهمترین یا دغدغهمندترین مسئله هفته خود را مطرح کند. احساساتش را دربارهاش بگوید. احوالات آن لحظهاش را که درگیر با آن ماجرا است بیان کند و به اصطلاح احساسات و افکارش را با این برونریزی قرار ببخشد. که چه شود؟ که بقیه افراد در طول گفتوگو از پیشینه احساسی و فکری او مطلع باشند و با توجه به همان پیشینه در گفتوگو همدلانه رفتار کنند. برای اینکه فرد ذهنش کمتر درگیر باشد و در مسیر گفتوگو بهتر گام بردارد. برای اینکه افراد نسبت به گروه احساس تعلق بیشتری داشته باشند چون گروه یک زمانی را به صورت مشخص برای آنها در نظر میگیرد و آن زمان برای خودِ خودِ آنها ست.
2- مدتی در یک استارتآپ در حوزه خدمات اجتماعی و سلامت روان نوجوان مشغول بودم. چند ماهی به دلایلی کار را نگه داشتیم و هفته پیش جلسهای با حضور یک مشاور کسب و کار تشکیل شد برای نوشتن طرح تجاری جدید. ابتدای جلسه مشاور نکته جالبی گفت؛ «ما در دورههای کاگنتیو ساینس یک چیزی بهمون یاد دادن به اسم clearing. ابتدای جلسه هر شخص درگیری ذهنی و حسی خودش را بیان میکنه و بعد جلسه را شروع میکنیم. ازتون میخوام الان هم شما یکی یکی درباره حس این لحظهتون و به چیزی که دارید فکر میکنید خیلی راحت حرف بزنید. میخواییم در ادامه جلسه ذهنتون آزادتر شده باشه و درگیری نداشته باشه تا بتونیم خوب جلو بریم». و خب من درباره حس اون لحظم که هیچ ربطی هم به کار نداشت حرف زدم. بقیه با حالت چهره یا کلماتشون به حس من واکنش نشون دادن و من بعد از حرف زدن درباره ذهنمشغولی و حس اون لحظم حالم بهتر بود. بعد از عکسالعملهای همدلانه افراد جلسه حالم بهتر بود. بماند که اولش برام سخت بود.
3- دیروز با دوستی درباره پروژهای در حوزه آموزش جلسه داشتم. یک جایی از صحبتهامون گفت: «مثلا وسط بحث و گفتوگو خوبه بحث رو نگه داریم و از آدمها بخواییم درباره اون لحظهشون صحبت کنن. به چی فکر میکنن، حسشون اون لحظه درباره گروه و بحث چیه، چه اتفاقی برای گفت و گو افتاده و کجاییم الان و... این یک تمرین در حوزه meta cognition هست. خیلی مهمه آدمها بتونن خودشون رو و افکارشون رو در غالب کلمات بیان کنن. بتونن از حس اون لحظهشون بگن. این یک مهارته که به بار نشستن هدفمون خیلی کمک میکنه».
قشنگ نیست که آدمها حتی در جلسات تجاریشان هم دارن به سمت همدلانهتر شدن و تابآورتر شدن حرکت میکنن؟ همینها نقطههای روشن دنیامون نمیتونه باشه؟ کاری ندارم همه این کارها به صورت خالص برای آدمهای دیگر نیست، بخش زیادیاش برای خودمان است، اما فهم و پایبند بود به همین نکته که نفع شخصی من در گرو نفع دیگران و گروه است به نظرم از روشنیهای این دنیا است.
- ۹۸/۰۷/۱۲
نکات جالبی بود. ممنون