کاکتوس

جهان جنون مرا پاسخی نداده هنوز/به ناگزیری دنیا همان سوالم هست

 

دانش‌آموخته سمپاد(فرزانگان)
کارشناسی مهندسی کامپیوتر(سخت افزار) خوانده
کارشناسی ارشد فلسفه-علم خوانده

استاد هندسه نقوش در دانشگاه‌

تسهیلگر حلقه های کند‌و‌کاو فکری
‌و
اینجا بیشتر از من می‌خوانید و اینجا بیشتر می‌بینید.
 

نظرات  (۷)

سلام
فقط به این دلیل به اینجا آمدم که بگویم من همان رهگذر سابق ام که گاهی به وبلاگ شما سر می زند.
چقدر خوب است که به جای نک و نال و گذران و تلف کردن وقت در دنیای پر سرعت صفحات اجتماعی*، در نوشته هایتان روح سبک و راحتِ لذت بردن از زندگی موج می زند.

"زندگی آب تنی کردن در حوضچه اکنون است"

شاد بادشید و خجسته.
انشاءالله.
..................................................................................................
*ضد اجتماعی
پاسخ:
سلام.
خوشحالم که هنوزم اینجا سر میزنید. خوش می آیید...

ممنون:)

شما هم شاد باشید و سلامت...
سلام
یک پیام به ایمیلتون فرستادم.
پاسخ:
سلام
ایمیل را دیدم. ان‌شاالله اگر کتاب را خواندم نظر می‌دهم. ممنون از معرفی‌تان.
حال و هوای وبلاگ شما معطره به نام فاطمه... اسم کاکتوس منو یاد حاج کاظم میندازه و محل تحصیل شما منو یاد خونواده ای که همیشه دلاشون پیش همه هر چند کلا مثل همیشه از هم دورن...
ملودی جالبی میشه وقتی گلاب فلسفه و شور عاشقی(بخون معلمی)رو قاطی اش میکنی...
مگه زندگی میتونه قشنگ تر از اینم باشه...
فاطمه...
فاطمه...
فاطمه ی خوب و عزیز...
خدای فاطمه نگهدار شما باشه ان شا الله...
به نبی و آله.
پاسخ:
ممنون از لطف شما.

😔😔

پاسخ:
من قرار بود به سوالی که ازم پرسیده بودید در یک پست پاسخ بدم که نشد. خوب شد اینجا کامنت گذاشتید که همینجا پاسخ بدم.
راستش من فبک رو کنار نگذاشتم. هنوز هم مشغول کار در این حوزه هستم. اما دو، سه سال پیش من یک دفعه خیلی درگیر کلاس‌های فبک شدم. هفته‌ای دوازده تا کلاس فبک داشتم و اون دو سال این مسئله من رو خیلی اذیت کرد. کلاس فبک مثل کلاس‌های دیگه درسی نیست. برای هر کلاسی انرژی و توان فکری خاص خودش رو باید گذاشت و من واقعا بهم فشار اومد اون دو سال. علاوه بر اینکه فکر میکردم کیفیت کارم هم اومده پایین. این شد که هم کمی خسته شدم و هم تصمیم گرفتم برای کیفیت بهتر داشتن کارم، کلاس‌ها رو کم بگیرم. مثلا پارسال فقط دو تا کلاس فبک داشتم. امسال چهار تا کلاس دارم. اما خب از طرفی هم با دو تا و چهار تا کلاس زندگی جلو نمیره. برای همین تصمیم گرفتم در یک حوزه دیگه هم وارد بشم و خلأ اقتصادی رو پر کنم. وگرنه که همچنان فبک رو دوست دارم و مشغول هستم. اگر هم کم‌تر می‌نوشتم یا بهتره بگم نمی‌نوشتم، دلیلش همون خستگی دو سال پیش بود. شاید کمی زده شدم از بعضی چیزها به خاطر اون حجم از کار. 

فکر نمی کردم من رو یادتون باشه ممنونم ازتون ❤❤

الان اومدم باز ی فالی به وبلاگتون بزنم ولی همش پاک شده بود و خیلی غمگینم کرد این رفتن کسایی که مدت ها می خوندمشون😔

پاسخ:
یادم بود. یک قولی بود که داده بودم و حواسم بهش بود.

من می‌دونم در برابر خواننده‌هام مسئول هستم و حق ندارم یک دفعه همچین کاری کنم. حتی در برابر تغییر رویه دادن نوشته‌هام هم از شما عذر می‌خوام. تنها چیزی که الان میتونم بگم-تا شاید از غمتون کاسته بشه- اینه که فرض کنید این وضعیت موقتی است.🌷

سالِ بد
سالِ باد
سالِ اشک
سالِ شک.

 

سالِ روزهای دراز و استقامت‌های کم
سالی که غرور گدایی کرد.
سالِ پست
سالِ درد
سالِ عزا
سالِ اشکِ پوری
سالِ خونِ مرتضا
سالِ کبیسه…

 

 

۲

 

زندگی دام نیست
عشق دام نیست
حتا مرگ دام نیست
چرا که یارانِ گمشده آزادند
آزاد و پاک…

 

 

۳

 

من عشقم را در سالِ بد یافتم
که می‌گوید «مأیوس نباش»؟ ــ
من امیدم را در یأس یافتم
مهتابم را در شب
عشقم را در سالِ بد یافتم
و هنگامی که داشتم خاکستر می‌شدم
گُر گرفتم.

 

زندگی با من کینه داشت
من به زندگی لبخند زدم،
خاک با من دشمن بود
من بر خاک خفتم،
چرا که زندگی، سیاهی نیست
چرا که خاک، خوب است.

 

 

من بد بودم اما بدی نبودم
از بدی گریختم
و دنیا مرا نفرین کرد
و سالِ بد دررسید:
سالِ اشکِ پوری، سالِ خونِ مرتضا
سالِ تاریکی.
و من ستاره‌ام را یافتم من خوبی را یافتم
به خوبی رسیدم
و شکوفه کردم.

 

تو خوبی
و این همه‌ی اعتراف‌هاست.
من راست گفته‌ام و گریسته‌ام
و این بار راست می‌گویم تا بخندم
زیرا آخرین اشکِ من نخستین لبخندم بود.

 

 

۴

 

تو خوبی
و من بدی نبودم.
تو را شناختم تو را یافتم تو را دریافتم و همه‌ی حرف‌هایم شعر شد سبک شد.
عقده‌هایم شعر شد سنگینی‌ها همه شعر شد
بدی شعر شد سنگ شعر شد علف شعر شد دشمنی شعر شد
همه شعرها خوبی شد
آسمان نغمه‌اش را خواند مرغ نغمه‌اش را خواند آب نغمه‌اش را خواند
به تو گفتم: «گنجشکِ کوچکِ من باش
تا در بهارِ تو من درختی پُرشکوفه شوم.»
و برف آب شد شکوفه رقصید آفتاب درآمد.
من به خوبی‌ها نگاه کردم و عوض شدم
من به خوبی‌ها نگاه کردم
چرا که تو خوبی و این همه‌ی اقرارهاست، بزرگ‌ترین اقرارهاست. ــ
من به اقرارهایم نگاه کردم
سالِ بد رفت و من زنده شدم
تو لبخند زدی و من برخاستم.

 

 

۵

 

دلم می‌خواهد خوب باشم
دلم می‌خواهد تو باشم و برای همین راست می‌گویم

 

نگاه کن:
با من بمان!

پی نوشت: ما به امید زنده ایم. امیدوارم زود برگردید. به عنوان یک خواننده قدیمی یاد نوشته هاتون روشن نگهم داشته و یاد گرفتم ازتون❤❤🌸

پاسخ:
بسیار بسیار ممنون و خوشحالم از اینکه چیزهایی برای یاد دادن داشتم.🌷

حال و هوای عید نیست ولی به هر حال توی تقویم عید هست. پیشاپیش عیدتون مبارک خانم نظریان❤🍃

پاسخ:
خیلی ممنون. ان شاالله که روزهای آینده برایمان مبارک شوند...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی