عجیب، کند، دور، ساده و آرام
فکر کنم حدود چهار سال است که از دوره ی کارشناسیَم می گذرد. چهار سال پیش آخرین کلاس کارشناسی را پنج نفره گذراندیم. پنج نفر درخواست کلاس FPGA دادیم و رییس گروه هم که دید خیلی پایه هستیم گفت با هشت نفر کلاس را برایمان تشکیل می دهد(و چهارسال پیش صحبت از VHDL و FPGA مثل الان راحت نبود). سه نفر دیگر را راضی کردیم و با هشت نفر کلاس ثبت شد اما خب در آخر همان پنج نفر باقی ماندیم. بعد از همان کلاس و مدتی بعدش در جشن فارغ التحصیلی جز یک بار، دیگر ندیدمش و با یکدیگر نیز جز دو، سه بار آن هم برای یک سری مشورت های علمی به صورت تلفنی حرف نزدیم. در شبکه های اجتماعی صحبتی بینمان رد و بدل نمی شود و حتی لایک برای پست های یکدیگر هم از طرف هیچکداممان برای دیگری وجود ندارد، اما تمام این چهار سال روز تولدم پیام داده و تولدم را تبریک گفته. در حد یک پیامک کوتاه و ساده تولدم را تبریک می گوید و 364 روز دیگر می گذرد و دوباره یک پیامک کوتاه و ساده ی دیگر.
و این چهار روز-هر سال یک روز- عجیب این چهارسال را سرپا نگه داشته اند. 364 روز بعد از تبریک تولدت نمی توانی بگویی رابطه ای نیست، فقط می توانی بگویی رابطه کند است و به اندازه ی 364 روز تاخیر دارد. همچنان می توانی بگویی رابطه هست اما یک رابطه ی عجیب، کند، دور، ساده و آرام، آنقدر آرام که 365 روز سال را به خوشی زندگی کنی...
و دیشب 364 روز را شکسته و پیامی داده، آن هم نه در لاین و تلگرام و وایبر و... ، مثل انسان های محترم پیامک زده...
پی نوشت: با وجود امکان های ارتباطی جدیدی که به وجود آمده، فکر می کنم استفاده از یک سری ابزارها مثل پیامک و ایمیل برای ارتباط رسمی تر، محترمانه تر و همچنان دور هستند.
- ۹۴/۰۴/۱۵