کاکتوس

عجیب، کند، دور، ساده و آرام

دوشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۴، ۰۵:۱۲ ق.ظ

فکر کنم حدود چهار سال است که از دوره ی کارشناسیَم می گذرد. چهار سال پیش آخرین کلاس کارشناسی را پنج نفره گذراندیم. پنج نفر درخواست کلاس FPGA دادیم و رییس گروه هم که دید خیلی پایه هستیم گفت با هشت نفر کلاس را برایمان تشکیل می دهد(و چهارسال پیش صحبت از VHDL و FPGA مثل الان راحت نبود). سه نفر دیگر را راضی کردیم و با هشت نفر کلاس ثبت شد اما خب در آخر همان پنج نفر باقی ماندیم. بعد از همان کلاس و مدتی بعدش در جشن فارغ التحصیلی جز یک بار، دیگر ندیدمش و با یکدیگر نیز جز دو، سه بار آن هم برای یک سری مشورت های علمی به صورت تلفنی حرف نزدیم. در شبکه های اجتماعی صحبتی بینمان رد و بدل نمی شود و حتی لایک برای پست های یکدیگر هم از طرف هیچکداممان برای دیگری وجود ندارد، اما تمام این چهار سال روز تولدم  پیام داده و تولدم را تبریک گفته. در حد یک پیامک کوتاه و ساده تولدم را تبریک می گوید و 364 روز دیگر می گذرد و دوباره یک پیامک کوتاه و ساده ی دیگر. 

و این چهار روز-هر سال یک روز- عجیب این چهارسال را سرپا نگه داشته اند. 364 روز بعد از تبریک تولدت نمی توانی بگویی رابطه ای نیست، فقط می توانی بگویی رابطه کند است و به اندازه ی 364 روز تاخیر دارد. همچنان می توانی بگویی رابطه هست اما یک رابطه ی عجیب، کند، دور، ساده و  آرام، آنقدر آرام که 365 روز سال را به خوشی زندگی کنی... 

و دیشب 364 روز را شکسته و پیامی داده، آن هم نه در لاین و تلگرام و وایبر و... ، مثل انسان های محترم پیامک زده...


پی نوشت: با وجود امکان های ارتباطی جدیدی که به وجود آمده، فکر می کنم استفاده از یک سری ابزارها مثل پیامک و ایمیل برای ارتباط رسمی تر، محترمانه تر و همچنان دور هستند.

  • ۹۴/۰۴/۱۵
  • فاطمه نظریان

نظرات  (۵)

جالب بود.موفق باشید
پاسخ:
ممنون.
خیر، برکت، خرسندی، سلامت، خوشبختی و سعادت دنیا و آخرت، توشه شب قدرتان باد.

پاسخ:
آمین!
  • کمی خلوت گزیده!
  • سلام.عالی شده هدرت.
    امان از این مبهم نوشتن هات.آدم رو خل می کنه!
    پاسخ:
    سلام.
    خب، خدا رو شکر مقبول افتاد:)
    دیگه! دیگه! D:
  • پلڪــــ شیشـہ اے
  • :)

    چ خوب. این جور دوستا جاشون توی ذهن و قلب آدم ی جای دنجه
    پاسخ:
    :)
  • کمی خلوت گزیده!
  • فقط الآن که توی لپ تاپ می بینم، متوجه شدم که عکس کاکتوس ها کیفیتش پایینه. کیفیت بهتر نبود؟
    بعد هم اگه بدنه ی وبلاگ رو یه طوسی روشنی بذاری خیلی بهتره به نظرم. چشم اذیت نمی شه و مطلبت بیشتر جلب توجه می کنه. یه طوسی یکم تیره تر از زمینه ی هدرت. یا حتی همون رنگی.
    پاسخ:
    کیفیت بهتر نبود. حالا گفتم بعدا خودم بشینم نقاشیِ این کاکتوسا رو بکشم و نقاشی ِ خودم رو بذارم. البته خدا میدونی کی...
    مرضیه، فعلا حوصلشو ندارم یعنی خیلی کارای واجب تر دیگه دارم...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی