رفتارهای کوچیک با تاثیرهای بزرگ
وقتی اومدم سوار صندلی عقب تاکسی بشم تعلل کردم. یک آقای روحانی عقب نشسته بود و یک خانم دیگه منتظر بود تا من برم داخل. میترسیدم برخوردهای روحانیهای قبلی باهام تکرار بشه؛ مثلا اینکه چون من یک خانم هستم تا کنارش میشینم از ماشین پیاده بشه و بره سوار یک ماشین دیگه بشه یا هی خودشو اینور و اونور کنه و نچ نچ کنه و از وجود خودم پشیمونم کنه یا بگه دو نفر حساب میکنه. کرایشو همون اول، قبل از سوار شدن من داشت میداد و منتظر بودم ببینم دو نفر حساب میکنه یا نه؟! اگر نه خودم دو نفر حساب کنم چون واقعا دوست نداشتم یک سری برخوردهایی رو باهام داشته باشه و ترجیح میدادم من دست پیش بگیرم. دو نفر حساب نکرد، منم دو نفر حساب نکردم و نشستم. با خودم فکر کردم خب چرا باید رفتارم با یک آقای روحانی متفاوت از بقیهی مردها باشه؟ من اگر مرد دیگهای بود دو نفر حساب نمیکردم. چرا باید خودم این تفاوت-تفاوت از عرفِ درستِ جامعه- را بهش القا کنم و اونم هی متفاوتتر برخورد کردنش را ادامه بدهد؟ نشستم کنارش اما خب با فاصلهی بیشتر از مردهایی که همیشه مینشستم. واقعا میترسیدم بد نگام کنه یا هی خودشو جمع و جور کنه و با رفتارهاش اذیتم کنه. و چون اعصاب اینجور رفتارها رو نداشتم، گفتم بذار همین اولش خودم یک کاری کنم که این رفتارها را مخاطب نشم. واقعا نمیشد فکر کنم رفتارم با یک آقای روحانی میتونه مثل همهی مردهای دیگه باشه، یعنی میتونستم فکر کنم اما نمیتونستم فکرم را در عمل محقق کنم.
من نشسته بودم و تا آخر مسیر آقای روحانی یک ذره هم تکون نخورد؛ یک ذره هم خودشو معذب نشون نداد؛ یک ذره هم نچ نچ نکرد. خیلی آروم مثل همونموقعی که من هنوز نرفته بودم تو ماشین تا آخر مسیرش نشسته بود و منم خیلی حالم خوب بود و اصلا اذیت نبودم.
خیلی وقتها خیلی چیزها رو لوث میکنیم و اطرافیانمان را با این رفتارهای لوث به سختی میاندازیم و خودمان را هم تمسخرآمیز جلوه میدهیم مثل همین رفتارهای به ظاهر کوچیک در زمانهای کوتاه با سرنشینهای یک ماشین.
و وقتی آقای روحانی میخواست پیاده بشه دلم میخواست به خاطر اینکه اسباب آرامش را برای منِ هممسیرش فراهم کرده ازش تشکر کنم. و فکر کنم در یک جامعهی اسلامی اصل بر این است که زنان و مردانش با آرامش در کنار هم فعالیت کنند و اگر دستوری هم داده شده برای حفظ همین آرامش بوده. و مهم است که این دستورها چطور اجرا شوند تا اصل به حاشیه نرود و آرامش جایش را به تنش ندهد.
- ۹۴/۰۵/۲۸
طوری مطلبتان رانوشتید که بعد از خواندن این قسمت از عبارتتان «میترسیدم برخوردهای روحانیهای قبلی باهام تکرار بشه؛ مثلا اینکه چون من یک خانم هستم تا کنارش میشینم از ماشین پیاده بشه و بره سوار یک ماشین دیگه بشه یا هی خودشو اینور و اونور کنه و نچ نچ کنه و از وجود خودم پشیمونم کنه یا....»
در ذهنم این رفتار را در روحانی ها یک رفتار دائمی و همیشه انجام شدنی و حتمی یافتم.
به عنوان یک روحانی جا دارد از این متن غیر منصفانه و غیر عادلانه، نه از این حیث که به یک نوع رفتار خاص اشکال دارید بلکه به خاطر نحوه ی بیانتان انتقاد کنم.
جا داشت مردهایی که در کنار خانم های بد حجاب می نشینند و این خانم ها فقط برای آزار روحی این افراد مدام نچ نچ می کنند تا این مردان را هرزه جلوه دهند را تصور کنید. آنگاه دیگر هیچگاه در متنتان یک صنف خاص را به جهت یک رفتار مورد هدف قرار نمی دادید. چون این رفتار را در هر دو سمت و در هر دو جنس و در هر صنف و لباسی می یافتید.
........................ (پاک کردم تا از گفتنش پشیمان نشوم)