کاکتوس

رفتارهای کوچیک با تاثیر‌های بزرگ

چهارشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۲۳ ق.ظ

وقتی اومدم سوار صندلی عقب تاکسی بشم تعلل کردم. یک آقای روحانی عقب نشسته بود و یک خانم دیگه منتظر بود تا من برم داخل. می‌ترسیدم برخوردهای روحانی‌های قبلی باهام تکرار بشه؛ مثلا اینکه چون من یک خانم هستم تا کنارش میشینم از ماشین پیاده بشه و بره سوار یک ماشین دیگه بشه یا هی خودشو اینور و اونور کنه و نچ نچ کنه و از وجود خودم پشیمونم کنه یا بگه دو نفر حساب میکنه. کرایشو همون اول، قبل از سوار شدن من داشت میداد و منتظر بودم ببینم دو نفر حساب میکنه یا نه؟! اگر نه خودم دو نفر حساب کنم چون واقعا دوست نداشتم یک سری برخوردهایی رو باهام داشته باشه و ترجیح میدادم من دست پیش بگیرم. دو نفر حساب نکرد، منم دو نفر حساب نکردم و نشستم. با خودم فکر کردم خب چرا باید رفتارم با یک آقای روحانی متفاوت از بقیه‌ی مرد‌ها باشه؟ من اگر مرد دیگه‌ای بود دو نفر حساب نمی‌کردم. چرا باید خودم این تفاوت-تفاوت از عرفِ درستِ جامعه- را بهش القا کنم و اونم هی متفاوت‌تر برخورد کردنش را ادامه بدهد؟ نشستم کنارش اما خب با فاصله‌ی بیشتر از مردهایی که همیشه می‌نشستم. واقعا می‌ترسیدم بد نگام کنه یا هی خودشو جمع و جور کنه و با رفتارهاش اذیتم کنه. و چون اعصاب اینجور رفتارها رو نداشتم، گفتم بذار همین اولش خودم یک کاری کنم که این رفتارها را مخاطب نشم. واقعا نمیشد فکر کنم رفتارم با یک آقای روحانی میتونه مثل همه‌ی مردهای دیگه باشه، یعنی میتونستم فکر کنم اما نمی‌تونستم فکرم را در عمل محقق کنم.

من نشسته بودم و تا آخر مسیر آقای روحانی یک ذره هم تکون نخورد؛ یک ذره هم خودشو معذب نشون نداد؛ یک ذره هم نچ نچ نکرد. خیلی آروم مثل همون‌موقعی که من هنوز نرفته بودم تو ماشین تا آخر مسیرش نشسته بود و منم خیلی حالم خوب بود و اصلا اذیت نبودم.

خیلی وقت‌ها خیلی چیز‌ها رو لوث می‌کنیم و اطرافیان‎‌مان را با این رفتار‌های لوث به سختی می‌اندازیم و خودمان را هم تمسخر‌آمیز جلوه می‌دهیم مثل همین رفتار‌های به ظاهر کوچیک در زمان‌های کوتاه با سرنشین‌های یک ماشین.

و وقتی آقای روحانی می‌خواست پیاده بشه دلم می‌خواست به خاطر اینکه اسباب آرامش را برای منِ هم‌مسیرش فراهم کرده ازش تشکر کنم. و فکر کنم در یک جامعه‌ی اسلامی اصل بر این است که زنان و مردانش با آرامش در کنار هم فعالیت کنند و اگر دستوری هم داده شده برای حفظ همین آرامش بوده. و مهم است که این دستورها چطور اجرا شوند تا اصل به حاشیه نرود و آرامش جایش را به تنش ندهد.

  • ۹۴/۰۵/۲۸
  • فاطمه نظریان

نظرات  (۴)

  • میثم علی زلفی
  • در عربی وقتی (کان + یک فعل) می آید نشانه ی استمرار این مسئله است. مثلا وقتی می گویی کان یقول یعنی نه یکبار نه دوبار بلکه همیشه می گفت.
    طوری مطلبتان رانوشتید که بعد از خواندن این قسمت از عبارتتان «می‌ترسیدم برخوردهای روحانی‌های قبلی باهام تکرار بشه؛ مثلا اینکه چون من یک خانم هستم تا کنارش میشینم از ماشین پیاده بشه و بره سوار یک ماشین دیگه بشه یا هی خودشو اینور و اونور کنه و نچ نچ کنه و از وجود خودم پشیمونم کنه یا....»
    در ذهنم این رفتار را در روحانی ها یک رفتار دائمی و همیشه انجام شدنی و حتمی یافتم.
    به عنوان یک روحانی جا دارد از این متن غیر منصفانه و غیر عادلانه، نه از این حیث که به یک نوع رفتار خاص اشکال دارید بلکه به خاطر نحوه ی بیانتان انتقاد کنم.
    جا داشت مردهایی  که در کنار خانم های بد حجاب می نشینند و این خانم ها فقط برای آزار روحی این افراد مدام نچ نچ می کنند تا این مردان را هرزه جلوه دهند را تصور کنید. آنگاه دیگر هیچگاه در متنتان یک صنف خاص را به جهت یک رفتار مورد هدف قرار نمی دادید. چون این رفتار را در هر دو سمت و در هر دو جنس و در هر صنف و لباسی می یافتید.
    ........................ (پاک کردم تا از گفتنش پشیمان نشوم)
    پاسخ:
    اتفاقا برای اینکه نشان بدم همه روحانی ها اینطور نیستند و حتی روحانی هایی متفوت هم داریم، این متن را نوشتم. من حتی گفتم که دلم میخواست ازشون تشکر کنم و رفتارشون را دوست داشتم. واقعا یکی از اهداف اصلی من این بود که خلاف همین چیزی که شما گفتید(یک کار دائمی در روحانی ها) را نشان بدهم اما مثل اینکه برعکس منتقل شده.

    من کلا با این اداها و نچ نچ گفتن های بی دلیل مشکل دارم، چه از آن طرف و چه از این طرف. قسمت دوم حرف شما را هم قبول دارم.
  • میثم علی زلفی
  • تشکر از توضیحتون
    پاسخ:
    خواهش می‌کنم.

    یک سوال:

    چرا وقتی سوار تاکسی می شوید این فکر را می کنید که باید کرایه تاکسی روحانی ای که داخل نشسته یا بعد خواهد نشست را پرداخت کنید؟!!

    و 

    چرا فکر می کنید طرف مقابل (روحانی) "فکر می کنه" که باید پرداخت کنه؟!!

    اگر قبلا به دلیل نامعلوم ولی ساده ای فردی روحانی کرایه تاکسی شما را حساب کرده است چرا شما وقتی یک آخوند می بینید فکر می کنید باید حساب کنید؟!!!

    ببینید این مساله بیش از این که به روحانی بودن طرف یا مذهبی بودن یا نبودن شما بر گردد،  ناشی از مساله ای روحی و روانشناسی است!!

    مساله ای است که شاید به نوعی در شما وسواس را ایجاد کرده باشد که خود را مجبور به انجام کاری که نمی خواهید بکنید!! (OCD)

    برای آشنایی با OCD لیک زیر را ببینید:

    https://en.wikipedia.org/wiki/Obsessive%E2%80%93compulsive_disorder

    لطفا نگویید که این کار  (پرداخت کرایه) را کاملا از روی رضایت انجام می دهید، به حس پس از پرداخت کرایه برگردید:

    پرداخت کرایه دیگران ( یا برعکس) که هیچ گونه ارتباطی با ایشان نداریم چه توجیهی می تواند داشته باشد؟!! به صرف اینکه مذهبی است، روحانی است، خب باشد به من و شما چه؟!

    مساله ای شما به آن اشاره می کنید بیماری است که جز تنبل پروری و مقدس مآبی چیز دیگری در آن دیده نمی شود؟!

    با احترام اصلا قصد توهین نداشتم فقط خواستم مسایل را با دید باز تری بنگرید.

    آشنایی قدیمی  (لطفا درخواست معرفی خودم را از من نکنید، فقط خواستم بیشتر فکر کنید!) 

    پاسخ:
    1- فکر می‌کنم پست را درست نخواندید. کرایه یک روحانی یا یک فرد مذهبی یا هر کس دیگری به من هیچ ربطی ندارد و با شما هم موافقم چنین رفتاری موجب تنبل‌پروری یا مقدس‌مآبی می‌شود. یک عادتی در بین بعضی مذهبی‌ها(البته الان خیلی کم شده) مرسوم است و آن اینکه وقتی یک مرد و زن قرار است در صندلی عقب بنشینند برای راحتی و جلو‌گیری از تماس، مرد یا زن مذهبی به جای یک کرایۀ مربوط به خودش، دو کرایه حساب می‌کند. یعنی با پرداخت کرایۀ یک نفری که وجود خارجی ندارد فضای خالی‌ای بین خودش و جنس مخالف ایجاد می‌کند به سبب راحتی و همان عدم تماس و اذیت نشدن‌ها و...

    2-اگر کسی بخواهد با من چنین کاری کند، به من بر می‌خورد و برایم توهین محسوب می‌شود. البته شده گاهی که وسایلم زیاد بوده و وجود سه نفر در عقب ماشین اذیت‌کننده میشده و روی این حساب من خودم، یک کرایه اضافه دادم. اما امیدوارم متوجه فرق کار من با عمل مورد اول باشید. خب اگر قرار باشد مردی به خاطر اینکه من زن هستم با من چنین کاری کند ترجیح می‌دهم دست پیش بگیرم که مورد توهین قرار نگیرم. یعنی فقط همان یک کرایۀ فضای خالی و کرایۀ خودم را پرداخت می‌کنم. کرایه فرد روحانی و مذهبی با خودش است.

    3-شما کلا عادت دارید از یک پست وبلاگی یک شخص که همیشه هم اینگونه رفتار نمی‌کند، بلکه آن روز حالش به گونه‌ای خاص بوده، افکارش به گونه‌ای بود، یا در دوره‌ای بوده که خودش را به «چارچوب‌های رفتاری-اخلاقی» خاصی پایبند کرده یا... نتیجه بگیرید که دچار اختلال وسواس فکری است؟ اونوقت این رفتار در روانشناسی اسم خاصی ندارد؟

    4-امیدوارم از مورد3 این برداشت را نداشته باشید که از حرفتون در خصوص خودم ناراحت شدم. چون همانطور که گفتم قضاوتی که بر اساس فهم درست پست صورت نگرفته و اینگونه بر اساس یک پست وبلاگیِ خاص، آن هم نه همیشگی شکل گرفته محلی از ناراحتی نمی‌تواند داشته باشد. اما دوست ندارم آدم‌ها اینقدر راحت روی دیگران برچسب بزنند. دوست ندارم اینقدر زود قضاوت کنیم و برچسب بزنیم. کمی جانب احتیاط را لحاظ کنیم و دقیق‌تر باشیم تا از کنار هم بودن‌ها بیشتر لذت ببریم:)

    5-آشنای قدیمی! من به یاد ندارم تا به حال از کسی خواسته باشم در اینجا خودش را معرفی کند. شما هم که آشنای قدیمی هستید، فکر می‌کنم نباید چنین درخواستی را از من دیده باشید. من خیلی درگیر هویت خواننده‌هایم نیستم. راحت باشید:)
    حق با شماست.
    من مساله را کج فهمیده ام!
    شاید به این خاطر باشد که قبلا رفتار مشابهی مانند آنچه گفته شد از شخص خاصی دیده ام!  شما هم اصلا حرفی از حساب کردن کرایه "جای خالی" برای اینکه طرف راحت باشد نزدید - بلافاصله پس از خواندن متن شما همان نتیجه را گرفتم. از اینکه دوباره کسی دیگر را دیدم که چنین رفتاری دارد بلافاصله با استقرای (k=2) نتیجه را اثبات کردم و خلاصه گز نکرده و کرده بریدم! حاصل چیزی نبود جز اتلاف پارچه.

    مخلص کلام پیش فرض من اشتباه بود و هر گردی گردو نبود. قصد جسارت نداشتم نوشته شما کمی کژتابی داشت و من کژفهمی.

    البته مناعت طبع شما در گزینه 4 مشخص است، عذر خواهم، امیدوارم اشتباه مشابهی را تکرار نکنم.

    پیروز باشید.
    پاسخ:
    شاید فکر می‌کردم با توجه به فضایی که ترسیم کردم، مشخص است منظورم چیست. فضایی که ترسیم کردم یک فضای معذب شده از کنار هم قرار گرفتن دو جنس مخالف بود نه فضای مهربانی و لطف برای حساب کردن کرایه دیگری. نمی‎دانم، شاید هم حق با شماست.

    متشکر.
    شاد باشید.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی