موجودات خیالی
یکی از کلاسهای ششم که خیلی هم دوستشان دارم و بیشترشان از شاگردهای پارسالم هستند چند جلسه است که یک بازی بامزه ساختهاند. چندتایشان یک دوست یا یک سگ خیالی دارند که باهاش حرف میزنند و دیگر بچههای کلاس هم آن را میشناسند و با دوست یا سگ خیالی دوستشان زندگی میکنند و بهش احترام میگذارند و... خب تا اینجای ماجرا بامزه است اما وقتی وارد کلاسشان میشوی و تو هم قسمتی از بازی میشوی کار سخت میشود. کار سخت میشود چون فقط یک زنگ در هفته با بچهها کلاس داری و خیلی دوست و سگ خیالیشان را نمیشناسی و جایشان را نمیدانی و... یک دفعه حواست نیست و پایت میرود روی سگ پا کوتاهِ رها و بچهها جیغ میزنند و تو هاج و واج میمانی و میشوی آدم بَدۀ کلاس که به اطرافش بیتوجه است. یا مثلا امروز دیدم سارینا سر جایش نمیشنید و ایستاده.
-سارینا منتظر تو هستیم. بشین که کلاس را شروع کنیم.
--خانم جا نیست.
-صندلیت خالیه! جا هست.
--نه، خانم! کپُل-دوست خیالیاش- اونجا نشسته.
یک جا برای کپل درست میکنی و سارینا مینشیند سرجایش. کلاس شروع میشود. انیمیشن را میگذاری و خودت هم میروی جایی از کلاس مینشینی که میبینی سارینا بهت اشارههایی میکند. به اطرافت نگاه میکنی و بهش اطمینان میدهی که روی وسایل کسی نشستی. به حرف میآید که «خانووووووووووم! نشستید روی کپل!». و یک آن با خودت تصور میکنی که روی کسی نشستن چه حسی دارد؟! یعنی الان من باید آن حس را داشته باشم؟! یعنی الان من دوباره شدم آدم بَدۀ کلاس؟!!!
پینوشت: این موجودات خیالی، خیلی خوب هستند. یکی، دو هفته است که دارم فکر میکنم از همین موجودات خیالی برای بچهها بحث فلسفی درست کنم. هفتۀ پیش ملیکا به رها گفت «میشه سگت رو آروم کنی؟ اومده وسط کلاس و نمیذاره به حرفها گوش بدم» و رها پاسخ داد «مگه روح صدا داره که سگ خیالیِ من هم صدا داشته باشه؟» این پاسخ رها خیلی خوب بود برای شروع یک بحث فلسفیِ خوب اما احساس کردم باید کمی بیشتر روی مسیر بحث فکر کنم و سپس آن را در کلاس پی بگیرم. خلاصه که این موجودات خیالی خیلی خوب هستند و از وجودشان تا آدم بده شدن من به خاطر رفتارهایی که با آنها میکنم-حتی ناخواسته- قابلیت بحثِ فلسفی وجود دارد...
- ۹۴/۰۹/۱۸
توصیه میکنم حتما انیمیشن inside out (ظاهر و باطن) رو ببینید.
خصوصا این که سروکارتون با بچه ها زیاد هست.