کاکتوس

اتانازی

دوشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۱۳ ب.ظ

بحث هفته پیشِ یکی از کلاس‌های ششمم دربارۀ اتانازی بود. بحث تمام نشد. برای کلاس‌های ششمم گروه تلگرامی دارم؛ هر کلاس یک گروه. بعضی از بحث‌های نا‌تمام را معمولا در گروه تلگرامی‌شان دنبال می‌کنیم. حوصله نداشتم خلاصۀ بحث را تایپ کنم و در گروه بذارم. روی کاغذ نوشتم و عکس انداختم و در گروه‌شان گذاشتم. اگر شما هم خواستید می‌توانید بحث را از اینجا ببینید.


پی‌نوشت1: مدل استدلال‌های رها برایم جالب بود. با استفاده از واژه‌هایی مثل «قتل» و «خودکشی» سعی می‌کرد نظر گروه مخالفِ خودش را تضعیف کند. استدلال مانلی هم برایم جالب بود که می‌گفت ممکنه من مامان باشم. حق ندارم خودم به درد خودم فقط فکر کنم و تصمیم بگیرم. مامانم! ازش سوال کردم که یک مامان بیمار هم خوبه وقتی نتونه مادری کنه؟ باید به سوالم فکر کنه و جواب بده...

مانلی دانش‌آموزی بود که پارسال سر کلاس حتی نمیتوانست بنشیند و به خوبی به صحبت‌های دوستانش گوش دهد. یک دفعه میدیدم نیست. رفته پشت حلقه برای خودش. دانش‌آموزی بود که بی‌ربط زیاد حرف میزد و متوجه اصل بحث نبود. نمیتوانست به خوبی استدلال بیاورد. برای من قصه‌های حاشیه‌ای تعریف می‌کرد. اما الان خیلی پیشرفت کرده. استدلال می‌آورد. به خوبی مخالفت می‌کند. و می‌تواند خوب بنشیند و گوش دهد. خیلی خوش‌حالم.


پی‌نوشت2: بچه‌ها با خط من آشنا هستند، اگر کیفیت عکس پایین است و خطم قابل خواندن نیست دیگر ببخشید.


پی‌نوشت3: در خصوص فرد غیر هوشیار فقط وقت شد یک نظر موافقِ کار مسئولین جامعه ارائه شود و فرد مخالف نظرش را بدهد. در خصوص پزشک و خانواده بحثی نشد.


پی‌نوشت4: قسمت‌هایی از بحث بچه‌ها در تلگرام را از اینجا می‌توانید ببینید.

  • ۹۵/۰۲/۰۶
  • فاطمه نظریان

نظرات  (۱۲)

راستش من الان توی پست شما با این مفهوم اشنا شدم!!!


دوست دارم بدونم هدف بحث چی بوده ؟!
پاسخ:
بچه‌ها جلسۀ قبلش درباره اخلاق پزشکی صحبت کرده بودند. من برای ادامۀ بحث دو تا موضوع به ذهنم می‌رسید. یکی همین بحث اتانازی بود. بچه‌ها خیلی استقبال کردند. با توجه به این که بیشترشون دوست داشتند پزشک بشن فکر کردم بحث مهمی می‌تواند برایشان باشد.

+وسط‌های بحث یکی از بچه‌ها گفت خانم این بحث برای ما سنگین است. من یک جوری هستم. مثلا ما به این فکر کنیم که تو این شرایط به پزشک بگیم دیگه نمیخواییم درمان رو ادامه بدیم و بمیریم یا بگیم درمان رو ادامه بده؟!  گفتم نه! شما میتونید به این فکر کنید که دکتر شدید، حالا بیمارتون ازتون همچین کاری رو میخواد. باید چه کار کنید؟! یا مثلا مسئولیت مهمی تو جامعه دارید که قرار است درباره چنین مساله ای تصمیم بگیرید. باید چه تصمیمی بگیرید؟! اینجوری فکر کنید. خوشحال شد و گفت، پس ادامه بدیم. یک جورایی هدف من آماده کردن بچه‌ها برای آینده و اخلاقی عمل کردنشون بود.
دمتون گرم 
ماشالا همه یه پا فیلسوف اخلاقید که ،
خوشمان آمد ، امیدوارم همچنان لذت ببرید از فضا و البته نقاط قوت و ضعف بچه ها رو پوشش بدید

درضمن ، چه خط منحصر بفردی دارید
تا حالا این فونت دست خط رو ندیده بودم :-) 
پاسخ:
چه «دمتون گرم»ای! خستگیم در رفت:)
ممنون. برای خودم هم بحثشون خیلی جالب بود. در تلگرام هم باز ادامه دادند و چیزهای جالبی گفتند...

درسته! چون من درستش کردم. باید ثبتش کنم به اسم خودم:)
یک سری که شاگردهام میخواستند بهشون این فونت رو یاد بدم:)
البته از حق نگذریم ،جدای از توانمندی های شما مشخصه کلاس مستعدی دارید
قدرشون رو بدونید ، البته ازونطرف مسئولیتتون هم سنگین تر میشه ، چون باید یه قدم جلوتر از بچه ها باشید
در هر حال هیچ چیزی جای کار مستمر رو نمی گیره
امیدوارم گروه هاتون پراکنده نشن و بتونید مدتها روی تیم های خاصی متمرکز باشید
همه خوش به حال شما
هم خوش به حال بچه ها
زندگی همینه ، کاشتن نهالی سبز در دل و ذهن انسان ها

پاسخ:
بله، بعضی بچه ها که خودشون قوی هستند. مثلا همین رها فوق العاده بچۀ قوی‌ای است. دارم شاگردهای دیگه‌ای که از اول قوی بودن. مثل ملیکا، لیلی، سارینا. بعضی بچه‌ها هم باید روشون کار میشد تا خودشونو نشون بدن. نمونش مانلی که الان از بچه‌های خوب کلاس من شده از نظر مهارت تفکری. یا دو تا شاگرد دارم، مهتا و کیانا. این‌ها خیلی خجالتی بودن و حرف زدن براشون سخت بود. الان جزو بهترین‌ها هستند. راحت حرف می‌زنند. این استدلال که پزشک باید به بیمار کمک کند، یا با درمانش یا با خلاص کردنش از درد و رنج، استدلال کیانا بود مثلا.

کلاس‌های ششمم واقعا برام خاص هستند. تقریبا دو سال هست که باهاشون دارم کار میکنم. و از ابتدا هم خودم باهاشون کار کردم. حلقۀ بچه‌ها هم خیلی خوب با هم مچ شدن. خیلی خوب با من کنار میان. اصلا دلم نمیخواد از دستشون بدم. امیدوارم کلاس هفتم بتونم دوباره مربیشون باشم. البته شاید یک کم خودخواهی باشه چون همدیگه رو میشناسیم و از ابتدا با روش و کار من جلو اومدن کارم راحت تره تا برم با بچه هایی جدید. حتی شاید برای خودشون بهتر باشه که مربی دیگه رو هم تجربه کنن و از اونم چیزهای دیگه یاد بگیرن. اما خب خیلی دوستشون دارم و میگم این که بخوام بازم خودم مربیشون باشم، خودخواهیه!

درست میگید. برای همین بحث اتانازی قبلش یک سری مطالعات کرده بودم. یعنی باید میکردم. برای بعضی بحث هاشون باید مطالعه جدید داشته باشم یا خودم در طول یک هفته روی بعضی بحث ها باید فکر کنم که مسیر بحث رو چجوری ببرم جلو، چه سوال هایی کنم ازشون، چه سوال‌هایی اونا میتونن کنن، چه حرف‌هایی میتونن بزنن،... باید سعی کنم یک پیش‌بینی‌هایی کنم و بر اساس پیش‌بینی‌ها مسیر‌های مختلف بحث در ذهنم آماده کنم...

ممنون.
به نسل های آینده امیدوارم
به نظرم اگر چشم انداز برنامه تون رو وسیع تر کنید و اهداف بزرگتری رو در مسیر پروژه تون بچینید دیگه خودخواهی ای در میون نخواهد بود
چون این حق شماست که راه رو ادامه بدید تا به مقصد نهایی تون برسید
البته اینها همه مستلزمه اهدافیه که شما در برنامه چیدید
درست میگید ، یه جاهایی تعویض مربی بهتره
هم برای بچه ها هم برای شما
از یه طرف وابستگی های عاطفی کمتر میشه
از طرفی هم بچه ها با نگاه های جدید آشنا میشن و در مقایسه ی سبک های دیگه کار خوب شما جلوه خواهد داشت در نگاه اون کودک و خاطره ای تأثیر گذار در دل کودک بجا میذاره
یه طرف بحث هم دوری از فضای رقابتی در فضای حرفه ای مربیان ه
نذارید هیچ انگیزه ی ناشایستی وارد این فضا بشه
حسن نیت هاست که تأثیرات شگرف برجا میذاره
شرمنده از پرحرفی 
Good luck
پاسخ:
امید خوب است...

ممنون از صحبت‌ها.
اختیار دارید.
  • میثم علی زلفی
  • سلام
    خسته نباشید
    این مطالبی که نموداری میگذارید گاها ،عین مطلب بچه هاست یا نقل به مضمون حرفهاست؟
    پاسخ:
    سلام
    متشکر
    بعضی‌هاش نقل به مضمون است که معمولا نقل به مضمون‌ها را سر کلاس دوباره با بچه‌ها چک میکنم. یعنی دانش‌آموز یک صحبتی می‌کند و من برای خلاصه‌نویسی روی تخته کمی عبارت را تغییر می‌دهم اما دوباره از دانش‌اموز می‌پرسم اینجوری بنویسم خوبه؟ یا منظورت همینه؟ البته که عده‌ای از فلاسفۀ برنامۀ فبک با این کار مخالف هستند و معتقد هستند باید عینا حرف دانش‌آموز روی تخته نوشته شود. اما خب من باهاشون موافق نیستم. یعنی در مراحل ابتدایی حرف‌شان درست است. باید حرف بچه‌ها عینا نوشته شود. چون درست حرف زدن و نوشتن بچه‌ها تقویت شود. و من سال پیش این کار را میکردم. تا جایی که حواسم بود عینا مینوشتم حرف بچه‌ها را و حتی یادم است بعضی از جمله‌های بچه‌ها را از نظر نگارشی مورد بحث قرار می‌دادم تا مدل حرف زدن و نوشتن‌شان تقویت شود. اما امسال چون بچه‎ها پیشرفت کرده‌اند این کار نمیکنم. حتی از قصد بعضی وقت‌ها به زبان خودم برمی‌گردانم حرف‌هایشان را که با بعضی کلمات یا جمله‌ها آشنا شوند. چون فکر می‌کنم اون هدفی که فلاسفه به خاطرش می‌گویند جمله‌های بچه‌ها باید به زبان خودشان روی تخته نوشته شود، تا حدود خوبی برآورده شده‌است. الان مثلا همین رها در داستان‌نویسی رتبه آورده است و مدرسه علت اصلی چنین پیشرفت‌هایی را وجود این کلاس‌ها می‌داند. ادبیات بچه‌ها خیلی تغییر کرده.
    بعضی حرف‌ها هم عینا حرف خود بچه‌ها است. بعضی از بچه‌ها مطالعۀ خوبی دارند و از کلمات و عبارت‌های خاصی استفاده می‌کنند. lمن یک قسمتی از بحث بچه‌ها را از تلگرام در اینجا قرار دادم(اگر زوم کنید، راحت میتونید بخونید نوشته ها رو). میتونید با ادبیات واقعی بچه‌ها آشنا بشید. البته که جمع‌بندی حرف‌های بچه‌ها کارِ منِ مربی است. اما بعضی وقت‌ها هم در کلاسم بچه‌های بسیار توانمندی دارم که حتی جمع‌بندی بحث رو به آن دانش‌آموز می‌سپارم.

  • میثم علی زلفی
  • سلام مجدد
    خیلی تشکر از توضیحاتتون.
    خوبه که بدونید در این نوع اندیشیدنی که بچه ها به آن مشغول اند اونها بدون اینکه بدونن وارد برخی مسائل فقهی شدند. (ظاهرا فبک به معنای توانایی پیدا کردن برای اندیشیدن است نه فلسفه مصطلح)
    چند روز پیش داشتم به دوستان طلبه ام می گفتم که بچه های ششم دبستان بحث فقهی اتانازی را انجام داده بودند و آدم از خواندن آن تعجب می کرد البته به خیلی از زوایای بحث توجه نشده بود اما همانقدر که توجه شده بود خیلی نزدیک شده بودند

    به هر حال اگر بنده با چنین شاگردانی روبرو شوم بهتر می توانم با آنها به مباحثه بپردازم تا دانش آموزانی که (با عرض معذرت) بسیار شوت و در سن طفولیت به سر می برند. (از این بابت باید به شما تبریک گفت)
    بنده حدود 4 سال در ایام تبلیغی تهران می آمدم و در مدارس تهران رفت و آمد داشتم. به جز چند مدرسه؛ دانش آموزان مدارس را فاقد توانمندیهای لازم برای درک مسائل مختلف می دیدم. بلندگوهایی برای تکرار حرف فلانی و بهمانی.
    وجود چنین درسی نور امید را دل انسان زنده می کند اما مسئله ای که چندی است ذهن مرا مشغول کرده است. ماهیت فبک است. آیا این رشته از ابداعات داخل است یا وارداتی است؟
    آیا منظور از فلسفه برای کودکان ؛ مکانیسم اندیشیدن است (همان که در منطق می گویند فرایند رسیدن از معلومات به مجهولات)؟ یا نوع فلسفه خاصی مد نظر شماست؟ مثلا فلسفه کانت یا دکارت
    اگر مطلب کم(در حد 10 صفحه) و قابل استفاده باشد که با مطالعه آن بشود پی به ماهیت این شاخه برد متشکر می شوم که راهنمایی کنید.

    پاسخ:
    سلام.
    خواهش میکنم.

    چه جالب:)
    بله فلسفه‌ای که در برنامه فبک مطرح است، فلسفه به معنای آکادمیک امروزی‌اش نیست. فلسفه‌ به معنای سقراطی است، تفلسف کردن به معنای واقعی. کاری که دقیقا سقراط می‌کرد و خب در کنارش یادگیری مهارت‌های منطقی هم نیاز است.

    راستش را بخواهید همۀ بچه‌هایی هم که ما باهاشون کار میکنیم/کردیم به این خوبی‌ها نیستند. اگر حالم خوب بود و فرصت داشتم خیلی دوست داشتم روز معلمی یک مطلب بنویسم درباره معلم خوب‌بودن با توجه به تجربه‌های خودم. ببینید واقعا نمیشه گفت فقط برنامۀ ما یا فقط قابلیت بچه‌ها همچین نتیجه‌ای را به بار داده. خودِ معلم به خودیِ خود خیلی خیلی نقش دارد در این برنامه. شناخت بچه‌ها خیلی مهم است. مثلا همین دیروز یکی از کلاس‌های نهم من برگشتند از گروه فبک انتقاد کردن که خانم ما هیچی از این کلاس‌ها یاد نگرفتیم(من از آذر ماه مربی این‌ها شدم. کلاس هفتم مربی بعضی‌هاشون بودم و کلاس‌ها واقعا خوب بود اما دیگه مربی‌شون نبودم تا امسال آذر ماه). یعنی واقعا خستگی تو تن من موند اینقدر که بی‌انصافی می‌کردند. نمیگم چیزی یاد نگرفتند که واقعا پیشرفت داشتند. اما باور می‌کنید بچه‌های ششم من از این کلاس نهمم بیشتر پیشرفت داشتند؟ چرا؟ چون رابطۀ من و ششمی‌ها خیلی متفاوت بوده. چون سن شروع برنامه برای ششمی‌ها متفاوت بوده و درگیری‌های خاص‌شان کم‌تر. چون موضوعاتی که من در کلاس ششمم کار می‌کردم دقیقا مورد علاقه‌شون بود و براشون خیلی جذاب بود، بر خلاف نهم که تمام این سال‌ها این حس رو داشتند که کلاس بهشان تحمیل می‌شود. ششم‌های من در طول هفته ذهنشان درگیر بحث‌ها می‌شود، تو تلگرام هی می‌خواهند بحث‌ها ادامه پیدا کند. با پدر و مادرشان گفت و گو می‌کنند در خانه. اما همین کلاس نهمم که دیروز اعتراض می‌کردند، تا هفتۀ بعد همه چیز یادشان می‌رود. بعضی جلسات باید خودمو بکشم تا بحث رو براشون جذاب کنم تا کلاس را راه بیندازم. دیروز برگشتند به من میگن ما همه این چیزایی رو که سر کلاس میگید میدونیم مربی‌های فبک فقط حرف‌ها را کش می‌دهند. مثل زنگ تفریح که دور هم جمع میشیم حرف میزنیم اینجا هم حرف میزنیم دیگه. مثلا مگه ما بچه‌ایم که درباره این بحث کنیم دروغ خوبه یا بده؟ خب بده دیگه. همه میدونن.(البته چند نفر از یک کلاس این مدل حرف‌ها را می‌زدند. من چهار تا کلاس نهم دارم و همه اینجوری نیستند) میبینید! این حرف یعنی سه سال باهاشون کار کردیم هنوز تفکر فلسفی پیدا نکردند. دروغ بده دیگه! همه میدونن...  اونوقت دانش‌آموز کلاس پنجم پارسال من در این حد تفکر فلسفی درش شکل گرفته که متوجه است اختیار به میز تعلق نمی‎گیرد چون قابلیت اختیار داشتن را ندارد. بحث دربارۀ همین حرف برای همین نهمی‌های معترض مسخره است. مسخره‌ها! می‌خوام بگم خودِ این برنامه هم به صورت صرف نتیجه‌ای که می‌خواهیم را ممکن است در خصوص عده‌ای ندهد. واقعا خیلی عوامل دیگر کمک می‌کنند به نتیجه دادن کار.

    این رشته را اول‌بار کسی به اسم متیو لیپمن مطرح کرد. البته که از بعضی ایده‌های جان دیوییِ پراگماتیست‌ برای این برنامه وام گرفته است. همانطور که بالاتر گفتم این برنامه تفلسف به بچه‌ها را یاد می‌دهد نه فلسفۀ خاصی را. شاید سایت زیر بتواند بهتان کمک کند:

    www.p4c.ir
  • میثم علی زلفی
  • باز هم تشکر
    در اولین فرصت مطالب سایت را بررسی می کنم
    پاسخ:
    خواهش میکنم.

    من این بحثم هنوز باز است چون هنوز دو گروه موافق و مخالف با دلایل مختلف محکم سر حرف‌هایشان هستند و همچنان در حال بحث. خوشحال میشم اگر ایده یا نظری برای ادامۀ بحث داشتید، بفرمایید.
  • میثم علی زلفی
  • سلام
    از خیلی زاویه ها در فقه به مسئله می پردازند. به نظرم می توانید این مطالب را بازگو کنید:
    ------------------------------------
    مثلا چه چیزی به انسان اجازه می دهد که هرکاری با اشیاء اطرافش بکند مثلا آن را از بین ببرد؟
    جواب : مالک بودن سبب می شود که اشخاص با مالشان هر کاری بکنند.
    سوال مالک بدن ما کیست؟
    اینجا باید تفاوت مالکیت و اجازه ی تصرف را گفت.
    وقتی شما به مهمانی می روید و  صاحب خانه می گوید راحت باشید تعارف نکنید. به این می گویند اجازه تصرف یعنی اجازه دارید میوه بخورید از تلویزیون استفاده کنید و ... نه اینکه شما مالک میوه ها و تلویزیون و ... می شوید.
    بدن امانت الهی است برای استفاده روح و .... تا آخر ....
    ---------------------------------------------
    یا مثلا بر فرض که شخص اجازه داشته باشد خودش را بکشد:
    1-چه فرقی بین اینکه انسان خودش را بکشد با اینکه دیگری او را بکشد هست؟؟
    2- چه کسی اجازه دارد او را بکشد. چرا فقط دکتر این کار را بکند؟
    3- دستمزد کشتن یک نفر چقدر است و چگونه تعیین می شود؟
    4- چه کسی باید دستمزد این شخص را بپردازد؟اگر بگوییم خودش نمی شود! چرا؟ چون به اعتراف خودتان این فرد در صحت عقل نیست و درد او را از پا در آورده است. و مجنون و سفیه و کسی که عقلش زائل شده تا زمان برگشتن عقل حق تصرف در اموالشان را ندارند..... دیگران هم که مالک اموال او نیستند.
    5- دولت از تمامی قاتل ها دو خسارت می گیرد یکی دیه و دوم هزینه هایی که برای رشد این شخص در جامعه به صورت یارانه پرداخت شده است.
    کسی که با رضایتش دیگری او را می کشد آیا خودکشی کرده؟ که دیه ندارد
    اگر خودکشی نیست دیه و هزینه های دولت را چه کسی باید بدهد؟؟ پزشک قاتل یا خود مقتول
    ------------------------------------------
    یا این مطلب که ترویج و تزریق روحیه نا امیدی و کوشش به دیگران و خلاص شدن در مواجهه با مشکلات آیا جرم محسوب می شود؟
    اگر جرم است چطور باید با این جرم مبارزه کرد؟ آیا می توان با شخصی که(پزشک یا بیمار) این روحیه را در جامعه تزریق می کند برخورد انظباطی کرد؟ و اصلا باید برخورد کرد یا خیر؟
    ---------------------------------------------------
    ووووووووو ......
    وووووو

    ببخشید امیدوارم بدردتان بخورد
    پاسخ:
    سلام
    متشکر. مطمئنا نوشته‌هایتان ذهنم را بازتر کرد...
  • میثم علی زلفی
  • یک نکته را فراموش کردم بنویسم.
    اینکه سوالاتی را درباره حالت جواز اتانازی مطرح کردیم به این معنا نیست که کسی قائل به جواز آن است.
    بلکه بنده هیچ فقیه و هیچ عالم و انسان عاقلی را نمی شناسم که حکم و فتوا به چنین کاری داده باشد.
    و اگر  به همان کسانی که برای اتانازی دلیل می آورند بگویی تو خودت او را بکش مگر نمی گویی راحت می شود و ... همه ی حرف هایش را پس می گیرد. چرا؟ چون تصمیم گرفتن درباره ی جان دیگران به این سادگی نیست
    یا بگویی تو نمی خواهد بکشی فقط دستور کشتن او را بده و به پزشک بگو کارش را تمام کن!!!!
    پاسخ:
    بله، متوجه بودم.

    باز هم ممنونم.
    @میثم علی زلفی 
     - اگر شخصی مالک حیوانی مثلا اسب باشد ، به سبب این مالکیت آیا حق دارد حیوان را مورد هرگونه سختیی بدارد ؟
    مثلا اگر به هر دلیلی دست یا پای حیوان بشکند ، نباید حیوان را از درد و رنج برهاند و جانش بستاند ؟
     - تفاوت مساله در اختیار است ، اگر شخص بگوید مرا بکشید و در کمال صحت عقل این تصمیم را گرفته باشد ، چرا باید فرقی بکند که کسی او را بکشد یا خود این کار را بکند ، اگر قادر بود خود این کار را میکرد.
    - چه فرقی میکند چه کشی آدم را بکشد ، چه دکتر چه جلاد ، مساله این است که خواست فرد در این مقوله چه باشد ، اگر کسی بخواهد زنده بماند و جامعه او را بکشد به همان اندازه که بخواهد بمیرد و جامعه او را زنده نگاه دارد غیر انسانی و دردناک است.
    - چرا باید برای انجام کار انسانی متصور باشید که باید دستمزدی پرداخت شود ؟ ، لگر شخصی به محتاج کمکی ، کمک کند کسی باید دستمزد او را بدهد ؟
    مگر انجام فریضه دینی نیاز به پرداخت دستمز دارد که امام جماعت ها حق پیشنمازی می ستانند ؟
    - اگر شخص هزینه های دولت و جامعه را برای رشد و تعالی خود را بپردازد فرد مجاز است که خودکشی کند ؟
    و............
    میگویید روح ! بدن جایگاه روح است 
    مغز جزیی از بدن است ، چرا کسی که مغزش از کار افتاده را به راحتی با خاموش کردن دستگاه های تنفسی او را به قتل می رسانند و این جایز است ؟
    یعنی اثبات شده است روح در مغز است ؟ یا مساله چیز دیگری است ؟
    پاسخ:
    روح که در مغز نیست... بحث جایز بودنش را هم بهتر است من خودم نظرم را اعلام نکنم...
    کی گفتم مغز جایگاه روح است ؟! 
    گفتم مغز جزیی از بدن است ! 
    و در اخر سوال پرسیدم 
    تنها گزینه موجود برای عملی که انجام میشه رو مطرح کردم 
    پاسخ:
    خب من هم جواب سوالتون رو دادم. فکر کردم سوالتون، واقعا سوال بوده، اما حرفتون در قالب سوال بود.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی