قضیه شکل اول، شکل دوم
اگر بگویم نادر ابراهیمی و موسوی گرمارودی در فیلم هستند، باز هم دلتان میآید فیلم را نبینید؟ اگر بگویم دکتر خرازی در این فیلم است و موهای مشکی و جوانیاش را میبینید؛ باز هم دلتان میآید فیلم را نبینید؟ اگر بگویم عزت الله انتظامیِ جوان در فیلم است و با لحن بامزهای میگوید «دانش آموزی که دوستانش را لو میدهد باید گرفت آنقدر کتک زد که دیگر از این کارها نکند» باز هم دلتان میآید فیلم را نبینید؟ اگر بگویم دکتر شکوهی اولین وزیر آموزش و پروش بعد از انقلاب در فیلم است و وقتی حرف میزند باورتان نمیشود که ما چنین وزیر آموزش و پرورشی داشتیم؛ باز هم دلتان میآید فیلم را نبینید؟ چنین وزیر آموزش و پرورشی داشتیم و این سالها وزیران آموزش و پروشمان چقدر بلد بودند فقط سخن بگویند؟ اگر بگویم صادق قطبزاده، سرپرست رادیو و تلویزیون آن زمان در فیلم است؛ باز هم فیلم را نمیبینید؟ صادق قطبزادهای که به عقیده من یکی از بهترین نظرات را مطرح میکند؛ نظری بسیار سنجیده. اگر بگویم غلامرضا امامی سرپرست انتشارات کانون پرورش فکری در آن زمان هم در فیلم است، باز هم دلتان میآید فیلم را نبینید؟ غلامرضا امامیای که باز به عقیده من یکی از نظرات سنجیده را مطرح میکند و تازه میفهمید چرا کتابهای کانون دیگر مثل قبل نیست و بچههایمان مثل قبل نیستند. کتابهای گذشتهای که حتی دیگر بعضیهاشان چاپ نمیشوند و در همان کتابخانه کانون در حال پوسیدن هستند.
فیلم را ببینید! افراد زیاد دیگری نیز در این فیلم هستند؛ مسعود کیمیایی جوان، خلخالی، ابراهیم یزدی(وزیر امور خارجه)، کیانوری(دبیر اول حزب توده) که من نظر او را هم دوست داشتم و کسان دیگری نیز در این فیلم هستند. فیلمِ جالبی است. فیلمی که بسیار خوب نشان میدهد نظرات غالب افرادِ آن زمان گرانبار از فضای تازهانقلابشده است. فضایی که ساواک دیده و مقاومتها. فضایی که اتحاد دیده و طعم باهمبودن را چشیده.
پینوشت: این روزها کیارستمی در بستر بیماری است. برایش دعا کنیم.